تحریف یکی از ابزار دشمن جهت بی اثر کردن پیامی است که نمی تواند انکارش کند. به عنوان مثال هنگامی که مشاهده می کردند تاثیر کلام پیامبر چقدر بر مردم عمیق است و نمی توانستند این اثر را انکار نمایند، او را متهم به سحر و جادو می کردند تا اذهان عمومی را اینگونه از اعجاز کلام حضرت منحرف کنند. مقوله عمیق و ریشه دار مهدویت نیز یکی از این مواردی است که از این ترفند دشمن آسیب ها دیده است.
روایتی متواتر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله
هر کس که اندک آشنایی با مباحث امامت داشته باشد قطعا روایت «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» را شنیده است و در قطعیت صدور آن تردیدی ندارد. پیامی صریح و روشن که بر اساس آن جریان حق از باطل جدا و منفصل می گردد. روایت در نگاهی دقیق، نه زندگی فرد، بلکه مرگ او را جاهلی معرفی می کند تا از این طریق کیفیت زندگی ابدی او را نیز به تصویر بکشد. مرگ جاهلی هر چند ما حصل و عصاره زندگی جاهلی است، اما از طرف دیگر آغاز و تولدی است برای حیات اخروی با رنگ و بوی جاهلی. آن کس که در دنیا چشم خود را به روی حقیقت می بندد، طبیعی است که در آخرت کور و نابینا محشور شود.
تحریف روایت
من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة «كسى كه بمیرد و امام زمانش را نشناسد، مرگش مرگجاهلیت است» شیعه می گوید، مراد از امام زمان در این دوران، حجت بن الحسن المهدى علیه السلام است ولی عامه می گویند: مراد از امام هر سلطان و زمامداری است كه بر مردم حكومت كند، چه عادل باشد یا فاسق ولى سخافت و زشتى سخن ایشان بر هیچ خردمندى پوشیده نیست، زیرا شناختن سلطان ظالم چه تأثیرى در ایمان و عقاید دارد تا كسى كه او را نشناخت و مرد همانند مردم زمان جاهلیت باشد ( أصول الكافی / ترجمه مصطفوى ؛ ج ۲ ؛ ص۱۳۱) چنین تعابیر مغرضانه یا جاهلانه ای است که عبدالله بن عمر را شبانه به سوی منزل حجاج می کشاند. چون حجّاج داخل مكّه شد و ابن زبیر را بدار زد عبد اللّه ابن عمر شبانگاه نزد او آمده گفت: دستت را بده تا براى عبدالملك با تو بیعت نمایم كه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیّة؛ یعنى كسی كه بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد مانند مردن زمان جاهلیّت مرده، پس حجّاج پایش را دراز كرده گفت بگیر پایم را و بیعت كن زیرا دستم به كار است.(ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام) ؛ ج ۶ ؛ ص۱۲۱۴)
منظور از جاهلیت چیست؟
با مراجعه به روایات اهل بیت علیهم السلام نکته ای ظریف در باب مفهوم جهل و جهالت بدست می دهد که در سایه آن ریشه هر گونه تحریفی از این روایت خشکانده می شود. در بیانی دقیق و عمیق جهل در روایات مقابل عقل قرار داده شده و جاهلان فاقدان عقل معرفی شده اند. (مراجعه شود به اصول کافی روایت جنود عقل وجهل) در این تعبیر ممکن است کسی دانش فراوان داشته باشد اما همچنان در زمره جاهلان قرار بگیرد. همچنان که در طول تاریخ شاهد نمونه های بسیاری از این دست بوده ایم. به عنوان نمونه رسول اکرم صلی الله علیه واله می فرمایند: «خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است. زیرا خوابیدن عاقل از شب بیداری جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل-بسوی حج و جهاد- بهتر است. (اصول کافی،ترجمه مصطفوی،ج۱،ص۱۴) در واقع جاهل کسی است که در سایه عدم بهره مندی از نور عقل، قدرت تشخیص سره از ناسره و درست از نادرست را ندارد. معیار عمل چنین فردی در عرصه های مختلف یا گمان خویش است یا عقیده و آرای آبا و اجداد یا رأی و نظر اکثریت. به همین علت است که شب بیداری او دارای ارزشی نیست چون معیار عملش ارزشمند نیست. در واقع عبارت مرگ جاهلی اشاره دارد به زیستنی فاقد معیار و شاخص و حشر و برانگیخته شدنی متناسب با آن.
حقیقت عقل
عقل از جمله واژگانی است که در لسان آیات و روایت به وفور برای بیان و شرح حال بهشتیان و جهنمیان مورد استفاده قرار گرفته و استفاده یا عدم استفاده از آن به عنوان اصلی مهم تذکر داده شده است. «انّ شرّ الدّوابِّ عندالله الصّمّ البکم الذین لایعقلون» (انفال/۲۲) زیرا در سایه تعقل است که انسان راه را از بیراهه، نور را از ظلمت و هدایت را از ضلالت تشخیص می دهد. عقل است که یافته های ذهنی ما را با موازین الهی تطبیق داده، درستی و نادرستی آن را کشف و معیارهای صحیح زندگی را بدست می دهد. عدم بهره مندی از این ابزار است که انسان را در ظلمت و تاریکی جهل فرو می برد. «الامام الصادق علیه السلام فی جواب من قال له: ما العقل ؟ قال: ما عبد به الرّحمان و اكتسب به الجنان» امام صادق علیه السلام- در پاسخ این پرسش كه «عقل چیست؟» گفت: عقل همان (نور و نیروى باطنى) است كه خداپرستان خدا را به وسیله آن [مى شناسند و] مى پرستند و صالحان راه رسیدن به بهشت را به راهنمایى آن مى پیمایند» (الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج ۱، ص۲۲۸) رمز و راز این هدایت و رهبری به سمت نور در روایتی معروف از علی ابن ابی طالب علیه السلام (مراجعه شود به اصول کافی/ترجمه مصطفوی؛ج۱؛ص۱۱) است که حیا و دین را همراه همیشگی عقل معرفی می فرماید. لذاست که صاحبان عقل، صاحبان دین و حیا خواهند بود.