
سید بن طاووس (م ۶۶۴) عالم شیعی با استفاده از کتابهای فتن اهل سنت کتاب “التشریف بالمنن” معروف به “الملاحم و الفتن” را جمع آوری کرده است. کتاب حاضر- که در نگاه نخست بخش عمده آن درباره آخرالزمان شناسی و نشانههای ظهور به نظر میآید- در دیدگاه محدثان و عالمان شیعه، پس از سید اهمیت فراوانی یافته است و از احادیث آن به مثابه روایاتی درباره علامتهای ظهور بهره بردهاند.
علامه مجلسی روایات الفتن را به نقل از ابن طاووس گزارش کرده و دیگر محدثان بعدی نیز چنین کردهاند. سید در این کتاب حدود ۴۲۵ تا ۴۵۰ روایت را نقل کرده است که از این روایتها تنها حدود ۱۷۰ روایت به بحث مهدویت و نام و اوصاف مهدی(عج)، نشانههای ظهور، مدت زمان حکومت، اوصاف حکومت و یاران حضرت مهدی (عج) میپردازند.
در این مجال قسمت هایی از این کتاب گرانقدر مهدوی را متذکر می شویم.
ابن مسعود از حضرت محمد بن عبدالله(ص) روایت کرده که فرمود: وقتی که در ماه رمضانی (صیحه ای) یعنی صدای شدیدی بوجود آمد در ماه شوال صدای پهلوان ها در جنگ بلند می شود و جنگ و فتنه هائی بپا خواهد شد و در ذیقعده قبیله ها متفرق می شوند و در ماه ذیحجه و محرم خون ها ریخته می شود، آنگاه سه مرتبه فرمود: چه محرمی؟ هیهات، هیهات در آن موقع مردم کشته می شوند. ابن مسعود گوید: از آن حضرت پرسیدیم: آن صیحه در چه وقتی خواهد بود؟
فرمود: آن صیحه در نیمه ماه رمضان در ظهر روز جمعه خواهد بود و این حادثه وقتی پیش می آید که شب (اول) ماه رمضان جمعه باشد، این فتنه است که شخص خواب را بیدار می کند و شخص ایستاده را به زانو در می آورد، در آن شب جمعه زنان عفیفه توالت کرده از خانه های خود خارج می شوند، پس موقعی که نماز صبح روز جمعه را خواندید وارد خانه های خود شوید و درهای خود را قفل کنید و پنجره (اطاق) خود را مسدود نمائید، و خود را بپوشانید و گوش های خود را ببندید، موقعی که آن صیحه را احساس کردید خدا را سجده کنید و بگوئید: (سبحان القدوس، ربنا القدوس) زیرا کسی که این دستور را انجام دهد نجات می یابد و کسی که این عمل را انجام ندهد هلاک خواهد شد.
ولید گوید: چند روزی از ماه رمضان گذشت و زلزله ای دچار اهل دمشق شد، و جمعیت زیادی از مردم در ماه رمضان سنه (۱۳۷) هلاک شدند، چنین بلائی دیده نشده بود و آن همان زلزله ای بود که در قریه (خرستا) اتفاق افتاد و ستاره دنباله داری را در محرم سنه (۱۴۵) از طرف مشرق دیدم و در همه آن محرم آن را در موقع فجر می دیدیم، بعد از آن مخفی شد، آنگاه آن را بعد از غروب آفتاب در حمره خورشید دیدیم و بعد آن را در مدت دو یا سه ماه در بین مشرق و مغرب دیدیم، آنگاه در مدت دو یا سه ماه مخفی شد، در مرتبه چهارم ستاره ای بود خفی در نزدیکی جدی (نام ستاره است) به چشم می خورد که در دو ماه جمادی و روزهای رجب با دوران فلک بدور جدی دور می زد، آنهم مخفی شد، پس از آن ستاره ای که صاف و روشن نبود از طرف راست قبله شام طلوع کرد که شعله آن از طرف قبله تا آجرهای ارمینه بود من شرح آن ستاره را برای شیخ سال خورده و ضعیفی که در نزد ما بود نقل کردم او گفت: این ستاره منتظر نیست. ولید گوید: در چند سال اخیری که از عمر ابوجعفر باقی بود ستاره ای را دیدم که در مدت یک ساعت از شب به طوری دو طرف آن بهم رسید که نظیر طوق شد.
جابر جعفی از ابو جعفر روایت کرده که گفت: موقعی که بنی عباس به خراسان برسند ستاره ای از مشرق در نزدیک (ذوشفا) طلوع می کند و آن اول ستاره ای بود که طلوع کرد و خدا بغرق و هلاکت قوم نوح امر کرد. و در آن وقتی که حضرت ابراهیم را در آتش انداختند آن ستاره نیز طلوع کرد و آن موقعی که خدا فرعون و یاران او را هلاک کرد آن ستاره نیز طالع شد. و یکی از مواقعی که آن ستاره طلوع کرد وقتی بود که حضرت یحیی بن زکریا(ع) را کشتند.