
برخی از رفتارهای اجتماعی بیانگر بینش و نگرش افراد است. در حقیقت این دسته از رفتارهای اجتماعی نشان میدهد که شخص چگونه میاندیشد؟ پس شخصیت و شاکله وجودی افراد را میتوان در این دسته از رفتارها مشاهده کرد. این رفتارها در قالب فضایل یا رذایل اخلاقی جزو منش شخص محسوب میشود.
از جمله این رفتارها میتوان به خوی پست بخل اشاره کرد. کسی که دارای رذیلت پست اخلاقی بخل است، بینش و نگرشی درباره هستی و خداوند دارد که میتوان آن را نوعی کفر دانست هر چند که خداوند بخل ورزی را نشانه کفران نعمت میشمارد، ولی بیانگر انکار معاد و پاداش نیز هست. از این رو با رذیلت پست اخلاقی بخل به شدت مبارزه میکند.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای وحیانی اسلام بر آن است تا عوامل و آثار بخل را بر اساس آیات و روایات تبیین کند.
معنا و مفهوم بخل
بخل در لغت در مقابل اعطاء جود و بخشش است. اگر انسانی دارایی خویش را در جای مناسب و شایسته صرف کند، انسان جواد و بخشنده شناخته میشود؛ اما اگر از صرف دارایی خویش در جای شایسته خودداری کند، بخل ورزیده است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۱۰۹، «بخل»)
واژه بخل ۱۲ بار و در ۷ آیه (آل عمران، آیه ۱۸۰؛ نساء، آیه ۳۷؛ توبه، آیه ۷۶؛ محمد، آیات ۳۷- ۳۸؛ حدید، آیه ۲۴؛ لیل، آیه ۸) به صورتهای مصدری، فعل ماضی و فعل مضارع به کار رفته است.
در آیات ۵ تا ۸ سوره لیل، این واژه در مقابل واژه «اعطاء » قرار گرفته که به معنای بذل و بخشش است. بنابراین، کسی که اهل بذل و بخشش نیست، اهل بخل است.
بنابراین، در فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم قرآنی، بخل، مفهوم وسیع تری داشته و به مواردی مانند ترک کارهای خیر و جهاد و انفاق، احسان و مانند آن هم اطلاق شده است. در آیات قرآنی واژگانی چون شح با تشدید حاء و قتر در همین مفهوم بخل به کار رفته است، اما شکی نیست که میان کاربردهای هر واژه با واژه دیگر نوعی تفاوت لطیف وجود دارد؛ چرا که ما چیزی به نام مترادف کامل نداریم، بلکه هر واژه دارای معنای خاصی است هر چند برخی از واژگان در یک مفهوم و معنا مشترک هستند ولی همان تفاوتهای جزئی و لطیف است که کاربردهای آن را مشخص میدارد. از جمله واژه بشر، انسان و ناس است که تفاوت هایی با توجه به جنبههای خاص انسان دارد.
به هر حال، بخل در فرهنگ قرآنی، دارای بار معنایی گستردهتر از معنای لغوی آن است. از این رو برخی بخل را ضد کرامت و بزرگواری دانسته و آن را به معنای منع و امساک گفته اند؛ چرا که انسان بخیل از دادن چیزی به دیگران امساک میکند و مانع از بهره مندی دیگران از آن میشود. برخی کاربرد آن را در اصطلاحات اسلامی به معنای خودداری از خرج کردن مال در مواردی دانستهاند که نباید از آن دریغ کرد. برخی نیز بخل را خودداری از ادای حقوق واجب تعبیر کردهاند.
اما باید توجه داشت که در فرهنگ اصطلاحات قرآنی و روانی، بخل همه این موارد را شامل میشود و انسان بخیل کسی است که از صرف دارایی در جای شایسته خودداری میکند و اجازه بهره مندی به دیگران نمی دهد و از ادای حقوق مالی خودداری میورزد و اهل بخشش و کرامت و جود و احسان نیست.
امیرمومنان(ع) برای بخل درجاتی را قائل شده است. این بدان معناست که هر درجه از بخل میتواند از نظر مفهومی و نیز مصداقی دارای دایره وسیع یا محدودی باشد، چنانکه میتوان برای هر درجه از بخل واژه ای چون قتور، شح، ضنین و مانند آن را به کار برد.
امیرمومنان علی(ع) در بیان تعریفی از بخل میفرماید:
البخل باخراج ما افترض الله من الاموال اقبح البخل،
زشت ترین بخل، بخل در پرداخت واجبات مالی همچون بخل در خمس و زکات است. (غررالحکم، ص۱۹)
از رسول خدا(ص) نیز روایت است که ایشان فرمود:
ابخل الناس من بخل بما افترض الله علیه؛
بخیل ترین مردم کسی است که نسبت به پرداخت آنچه خداوند بر او واجب کرده است، بخل بورزد. (بحارالانوار، ج۷۳، ص۳۰۰)
از این دسته از روایات به دست میآید که بخل همانند دیگر صفات انسانی دارای مراتب و درجات متعددی است که بدترین نوع بخل و زشت ترین آن، امساک از پرداخت واجبات مالی است که از سوی خداوند فرض شده است.
بدترین شکل بخل این است که انسان آن را در واجبات هزینه و صرف نکند و در جایی دیگر آن را هزینه کند. امام صادق(ع) فرمود:
انما الشحیح من منع حق الله و انفق فی غیر حق الله عزوجل
بخیل (شح) کسی است که از پرداخت حق خدا مانند زکات و خمس خودداری نموده، در راه غیرخدا بذل و بخشش میکند. (معانی الاخبار، ص۲۴۶)
همچنین از دیگر مصادیق بدترینها در بخل، بخل در سلام است که هزینه ای ندارد ولی شخص بخیل، دیگر در همه چیز بخیل است حتی در سلام کردن و زبان جنباندن؛ رسول خدا(ص) دراین باره فرمود:
ان ابخل الناس من بخل بالسلام؛
بخیل ترین مردم کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. (بحارالانوار، ج۷۶، ص۴)
در کاربردهای قرآنی واژه قتور به نوعی بخل اطلاق شده است. قتور کسی است که متمایل به محدودیت و تضییق نفسش در قبود مادی و تمایلات و علایق دنیوی است و بر عیال خویش تنگ میگیرد. «قتر» در لغت به معنای تنگ گرفتن در عمل است، خواه در انفاق یا غیر آن باشد. نقطه مقابل آن اسراف است. اسراف عمل متجاوز از حد لحاظ شده از نظر عقل یا عرف است.
والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا (فرقان، آیه۶۷)
از آیه ۱۰۰ سوره اسراء میتوان به دست آورد که قتور، میتواند در تضییق در افکار و اخلاق و اعمال انسانی نیز به کار رود؛ چرا که این حالت موجب متصف شدن به صفاتی همانند بخل و امساک و حسد و مقید شدن به محدودیتهای مادی و قیود ظاهری و شهوات نفسانی و علائق دنیوی میشود. انسان بنابر طبیعت اولیه اش قتور است، یعنی متمایل به محدودیت و تضییق نفسش در قیود مادی و تمایلات و علایق دنیوی است. بنابراین در این آیه کسی قتور معرفی شده که امساک میکند و تنگ نظر است و این تنگ نظری در همه جوانب وجودی و زندگی او مشاهده میشود.
واژه شح نیز در قرآن ۵ بار و به معنای بخل شدید نهادینه شده در قلب به کار رفته است. شح به معنای بخل همراه با حرص و آزمندی شدید است.
ضن (با تشدید نون) نیز به معنای بخل به کار رفته است؛ اما ضنین به بخیلی گفته میشود که در امر گرانبها و ارزشمند بخل میورزد؛ از این رو خداوند میفرماید: رسول خدا(ص) نسبت به هیچ چیز از آنچه به او وحی میشود، بخل نمی ورزد و چیزی را از کسی کتمان و پنهان نمی کند و تغییر و تبدیل نمی دهد، بلکه همانطور که جبرئیل به او تعلیم داده به مردم تعلیم میدهد و آنچه را مامور به تبلیغش شده تبلیغ میکند. (تکویر، آیه ۲۴)
به هر حال، از این آیات و روایات به دست میآید که برای بخل مراتبی است. واژه بخل در قرآن در مطلق امساک و منع به کار رفته است از این رو واژه مطلق اعطا در برابر آن به کار رفته که به معنای بخشش است.
هرگاه بخل شدید در قلب انسانی رسوخ کند، واژه شح درباره او به کار میرود؛ چرا که «شح» بخل شدید در قلب است که دیگر به سادگی نمی تواند از آن رهایی یابد؛ زیرا در قلب به عنوان یک صفت ثابت رسوخ کرده و جزو شاکله شخصیتی فرد درآمده است. لذا طبق آیات قرآن واژه شح، امری گسترده تر از بخل دانسته شده است؛ چرا که وقتی در قلبی ثابت شود، شخص را از مطلق کار خیر در همه زمینهها باز داشته و مانع رستگاری میشود. اما بخل در عمل را قتور مینامند؛ چنانکه بخل در چیزهای گرانبها و ارزشمند را ضن (با تشدید نون) میگویند.
آثار زیانبار بخل
هر یک از مراتب بخل آثاری دارد، ولی شکی نیست که بخل به معنای مطلق امساک در انفاق مال، نشانهای از کفران نعمت است؛ زیرا خداوند نعمتهای زیادی را به انسان بخشیده تا با بهرهمندی از آنها بتواند خود و دیگران را برای ابدیت بسازد. اگر انسان از عقل خویش بهره نبرد و در سفاهت و جهالت بماند و در حقیقت تعقل نورزد، کفران نعمت کرده است؛ زیرا خداوند عقل را داده تا انسان خدا و خود را بشناسد و حکمت و فلسفه زندگی خود را بیابد و به درستی در مسیر خدایی و ربانی شدن گام بردارد.
کسی که نعمتها را انبار میکند و از آن به شایستگی استفاده نمی کند، کفران نعمت کرده است. گاه این بخل درباره خودش است و نعمتی را در اختیار دارد و به کار نمیبرد و گاه نسبت به دیگری است و آن نعمت را نه تنها به دیگری نمی دهد بلکه دیگران را نیز به بخل ورزی فرمان میدهد و تشویق میکند. (نساء آیه ۳۷؛ المیزان، ج ۴، ص ۳۵۵)
کسانی که نعمتهای الهی را به شایستگی مورد استفاده قرار نمی دهند، درحقیقت منکر قیامت و رستاخیز و پاداش آن هستند. از این رو خداوند بخل را نشانهای از بینش و نگرش نادرست افرادی میداند که قیامت و پاداش آن را منکر هستند. (لیل، آیات ۸ و ۹)